"رنگ خدا زیبا ترین رنگ هاست"
اطلاعات فیلم
◀نام: رنگ خدا - The color of paradise
◀کارگردان: مجید مجیدی
◀زمان: 90 دقیقه
◀کشور: ایران
◀ژانر : اجتماعی
جامعه هدف
◀کودک
◀نوجوان
◀بزرگسال
مفاهیم مرتبط
◀عشق
◀خلوص
◀سادگی
◀صفا و صمیمیت
◀سیرو سلوک
خلاصه داستان
◀حضور خدا: تذکر
فیلم رنگ خدای مجیدی را می توان در یک کلام فیلمی برای خدا دانست. در روند داستانی این فیلم به هر گونه که نگاه کنیم خدا را خواهی یافت. به عقیده من خدا محوری ترین موضوع این فیلم است. انگار تمام بازیگران و تک تک عناصر فیلم به دنبال خدا هستند. همه از یک چیز می خواهند بگویند گویی در دل تمامی عناصر داستان یک مطلب و موضوع است که موج می زند که این هر بیننده ای را به یاد خدا می اندازد. در واقع تذکر و ذکر خدا در این اثر موج می زند. اثری که حضور خدا در آن حتی برای نابینایان هم مشهود است.
◀آیات اللهی (استفاده از تصاویر زیبای طبیعت و سرسبزی به مثابه آیات اللهی)
رنگ خدا همان طور که از ظاهر نامش پیداست خدا را در بین جلواتش می جوید. طبیعت سرسبز و آب را به عنوان نماد پاکی و به عنوان آیت زلال خلقت مورد توجه قرار می دهد. در واقع خدا در بین نعمات و نشانه هایش می جوید. و از این نشانه ها به طبیعت و سرسبزی وزلالی آب تمسک می جوید که در لطافت خود، خدا را بازنمایی می کنند و این اوج سلیقه و هوش کارگردان را در پرداختن به این تصاویر و قاب های درست نشان می دهد
◀آُیت مداری یکی دیگر از عناصر و زمینه های اصلی فیلم
یکی از راه های شناخت خدا و اطمینان قلبی به او درگیر شدن و فهم آیات و نعمات است. در این فیلم گویی یک تفسیر از آیات قرآن که انسان را به تفکر در عالم خلقت دعوت می کند ارائه شده است. و رنگ و بوی خدا را در نشانه هایش به تصویر می کشد. در این راستا از یک انسان نابینا استفاده می کند که حتی او این رنگ ها را با چشم سر نمی بیند اما این رنگ و بو را لمس می کند و با این نشانه ها به سلوک می پردازد.
◀لمس خدا در سیر عرفانی فیلم
تاکید فیلم از ابتدا با محور قرار دادن یک فرد نابینا (محمد) بر لمس کردن است شاید به گونه ای تمثیلی به دنبال بیان این مطلب باشد که خدا را باید لمس کرد. البته که این مورد فقط مختص نابینایان نیست بلکه دیگر انسان ها هم باید خدا را لمس کنند و این نیازمند توجه به آیات و نشانه های ذات باری تعالی است. در تمامی سیر عرفانی فیلم که بنده معتقدم از ابتدا و انتهای فیلم کاملا در طی یک سیر هستیم به عنصر لمس کردن و شاید بهتر بتوان گفت درک کردن اشاره می شود. لمس خدا و پرستش خداوند از نزدیک و در یک کلام همراه شدن با خدا و آیاتش از پیام های اصلی این فیلم شاخص و شاید بتوان گفت عرفانی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است.
◀سیر و سلوک (تجربه دوگونه سلوک توامان)
در فیلم شاهد دوگونه سلوک به همراه هم هستیم یکی سلوک عارفانه محمد و دیگری سلوک پدر محمد است. محمد با خدای خود هر چه بیشتر مانوس می شود و به سمت او حرکت می کند. طبیعت را لمس می کند و یک جور کشف وشهود عارفانه با طبیعت و خدای خود دارد و پدرش که گویی چشمی برای دیدن ندارد دنیا را سرشار از سختی ها می بیند و بیساری از زیبایی های خلقت برای او بی معنی و بیهوده شده اند اما در ادامه و در انتهای فیلم با تن شویی که در آب می کند و از طریق رود به دریا می رسد گویی جانی تازه در روح و جسم او دمیده می شود و فرزندش یک بار دیگر از نو به او از جانب خداوند هدیه می شود.
◀استفاده از عناصر واقعی و و طبیعی و کمتر بازی کردن( کم حرف بودن و استفاده از زبان تصویر)
فیلم به هیچ وجه پرحرف نیست در صورتی که سرشار از مفاهیم و معانی متعالی است. کارگردان تمام سعی خود را کرده که متناسب با مفاهیم بلند قصه به جای استفاده از دیالوگ های زیاد حد اقل استفاده را از حرف زدن بکند و بیشترین تمرکز خود را بر روی استفاده از تصاویر و قاب های طبیعت و در واقع بازنمایی رنگ خدا در فیلم داشته باشد. البته نباید از بازی درخشان محسن رمضانی و حسین محجوب هم به سادگی گذشت. گویی اصلا بازی در کار نیست و تمام وقایع به طور واقعی در حال رخدادن هستند گریه های تاثیر گذار محمد با بازی محسن رمضانی کاملا واقعی و بسیار تاثیر گذار وبه جا هستند و مخاطب را به شدت تاحت تاثیر قرار می دهند.
◀استفاده از نمادهای ملموس و به جا برای به تصویر کشیدن ذات احدیت
استفاده از نماد ها در این اثر در اکثر مواقع به جا و هنرمندانه بوده است استفاده از زلالی آب و سرسبزی طبیعت استفاده از گربه و صدای حیوانات، استفاده از زبان پرندگان البته برخی جاها هم به نظر کمی اضافی به نظر می رسد مثل استفاده چند باره از انعکاس تصویر پدر در آینه و شیشه که نماد چندگانگی و تردید و تزلزل پدر است. امام به طور کلی استفاده از این نمادها باعث شده که تاثیر گذاری فیلم به شکل قابل توجهی افزایش یابد.
◀پیروزی آشکار حق بر باطل در تردید های ذهنی
فیلم گرفتار نسبی گرایی و بدعت هایی که اکنون در سینمای ایران به راه افتاده است نیست گرفتار پایان باز و اینکه تمام انسان ها خاکستری اند و باید همه را خاکستری نشان داد. فیلم به هیچ وجه در این دام نیافتاده است و پیروزی حق بر باطل در تردیدهای ذهنی پدر کاملا آشکار است و این مطلب نه تنها از هنرمندانه بودن اثر و سطحی شدن آن نکاسته است بلکه پیروزی خیر بر شر و یا به عبارت دیگر تردید به وضوح در فیلم بیان شده است و کمترین اثری از شعاز زدگی هم در آن دیده نمی شود.
◀امید: پایان امید بخش
امید گم شده سینمای ایران بهترین پایان بندی را برای فیلم مجید مجیدی ایجاد کرده است. آغوش پرمهر پدر در کنار دریا و تابش بی واسطه نور خورشید و در ادامه جانبخشی به محمد یک پایان بندی زیبا و بی نقص را برای رنگ خدا رقم زده است. اثر هنری اگر تعالی درونش نباشد و فقط بازنمایی واقع باشد پایین ترین نوع هنر و پست ترین نوع آن را به تصویر کشیده است. امری که امروزه خیلی از داعیان داران سینما فقط به آن اکتفا کرده و یک بازنمایی کژدار و مریض از واقعیت را تمامی هنر می پندارند.
◀سخن گفتن باخدا به وسیله آیات او
در جای جای فیلم با صحنه های سخن گفتن طبیعت و به طور واضحتر سخن گفتن پرنده ها با محمد بر می خوریم. گویی پرندگان و طبیعت با محمد سخن می گویند گویی خدا از طریق نشانه هایش با بنده اش سخن می گوید. در واقع یک جور تاکید بر این قضیه که خدا در همین نزدیکی است به مخاطب القا می شود.
◀سخن جهانی با الهام از آیات قرآن
سخن فیلم و حتی اسم فیلم که برگرفته از آیات قرآن مشخصا آیه: صبغه الله و من احسن من الله صبغه است یک حرف و سخن جهانی است. زبان فیلم کاملا ساده و کاملا فطری است بدین گونه که نوع انسانی را تحت تاثیر قرار می دهد و زبانی که با فطرت خداجوی انسان سروکار داشته باشد قطعا با تمامی انسان ها سروکار دارد و می تواند برای همه افراد بشر قابل فهم باشد.
◀توجه و تاکید بر داشتن نگاه اخلاق گرا
در تمامی فیلم و برخورد های به خصوص مادر بزرگ با محمد روح بزرگی و بزرگمنشی به تصویر کشیده می شود. تصویری که وقتی با برخورد های محمد همراه می شود یک جور صحنه های کاملا عاطفی و اخلاقی را تداعی می کند. در واقع زندگی اخلاقی خانواده ایرانی و برخورد های عاطفی و احساسی انسان اصیل ایرانی در این فیلم به نمایش گذاشته می شود.
◀سادگی و نجابت در تک تک عناصر داستان
یک از نکات اصلی که داستان رنگ خدا را از فیلم های دیگر متمایز می کند روح نجابتی است که در این اثر دیده می شود. سادگی و نجابت در روایت داستان و همچنین بازی دزخشان بازیگران تا جایی پیش رفته است که گویی تمام قصه در واقعیت در حال رویدادن است. رنگ خدا کسی را تحقیر نمی کند به کسی توهین می کند. در یک کلام حرف حق می زند و بس. سخن حقش را به سادگی و به وسله ساده ترین عناصر بیان می کند.
برخی نکات منفی
استفاده از نابازیگر در برخی نقش های کلیدی
از معدود نکات منفی فیلم می توان به استفاده از نابازیگر در برخی نقش ها مثل مادر بزرگ اشاره کرد که به نظر می رسد اگر از بازیگر در این نقش استفاده می شد می توانست به کار کمک کند. هرچند که نباید از بازیگر این نقش انتقاد کرد او به عنوان یک نابازیگر خوب عمل کرده است. اما شاید استفاده از بازیگر در این نقش حساس می توانست به کل کار کمک کند.
از نظر محتوایی و پیام فیلم که اکثرا نقد های ما در این رابطه است واقعا به این فیلم نمی توان ایرادی گرفت و پیام فیلم در اوج سلامت و پاکی به بیننده القا می شود.به جز برخی نکات کوچک و ریز مثل نکته ای که گفته شد یا اینکه استفاده از برخی نماد ها یا تکرار برخی دیگر مثل آینه و شیشه توی ذوق مخاطب می زند. یا تصاویر بالا و پایین رفتن ها در دشت و صحرا می توانست همراه با سیر عرفانی فیلم پیش برود که نظر می رسید تناسب خاصی وجود نداشت.
1-« سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق؛»
به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جان شان به آن ها نشان مىدهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است».
2-«صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ »
[بگویید:] رنگ خدا [یى داریم]- یعنى ایمان ما رنگ خدایى دارد و دین خداى را که همان یکتا پرستى و کیش ابراهیم است پذیرندهایم- و کیست نیکوتر از خداى در رنگ- دین فطرت-؟ و ما او را پرستندگانیم.
فیلم سر به مهر هم نقد و بررسی کنید